تو واره

قوز کردم روی کاغذ بعد…
که اگر دوستم داشتی، کاغذی نبود.

 

گود کردم، روی دفتر، چشمم را…
که اگر تو بودی، دفتری نبود.

 

عجب امشب با همه هستم…
که اگر تو بودی، هم همه ای نبود.

 

لهیده میان جمع، جمع می شوم…
که اگر تو بودی، جمعیتی نبود.

 

میخندم و صدا میزنم شبیه تو را…
که اگر تو بودی، تو واره ای نبود.

 

این خیال عبث چند سال پیش من است…
که اگر تو بودی، چند ساله نبود.

 

شش دی نود و هفت